تاكنون با دو ويژگى جهان آفرينش و راه و رسم پاسداشت آن آشنا شديم. ديديم كه خداوند خود را ملتزم شناخته كه بر راه راست باشد و ديديم كه خود را متعهد شمرده كه روزىرسان همه جنبندگان باشد. پس ما هم بايد در راه راست نظام آفرينش حركت كنيم و شكر نعمتها را به جاى آوريم. اكنون با ويژگى ديگر آشنا مىشويم.
هدايت بر دو قسم است: هدايت تكوينى و هدايت تشريعى. آفريننده جهان و انسان، همانگونه كه بر راه راست و از روزىرسانى، دريغ نمىورزد، از هدايت تكوينى و تشريعى آفريدههاى خويش نيز غفلت و سستى نمىكند. اصولاً او از غفلت و سستى و درنگ و خستگى و ناتوانى، منزّه است، بلكه همواره و بدون هيچ كم و كاستى، بندگان بلكه همه مخلوقات خود را به راه راست هدايت مىكند. او خود را بر اين امر، ملزم و متعهد شناخته و فرموده است:
«إنّ عَلَيْنا لَلْهُدى * و إنّ لَنا لَلْآخرَةَ و الأولى(1)».
«بر ماست هدايت و ما راست آخرت و دنيا».
هر كدام از دو جمله فوق، دوبار به وسيله حرف «لام» و «إنّ» تأكيد شده و با تقديم خبر، هدايت و مالكيّت دنيا و آخرت را منحصر در ذات بىمانند خداوند كرده است.
نكته مهم ديگر اينكه متعلّق هدايت، ذكر نشده است. يعنى نفرموده است كه هدايت، چه كسى و چه چيزى بر عهده خداوند است و اين، دلالت دارد بر اينكه هدايت خداوند، همگانى است و همه مخلوقات -از جمله انسان- از آن برخوردارند.
گذشته از اينها، واژه «الهدى» داراى حرف تعريف «الف و لام» است، اعم از اينكه براى جنس يا استغراق باشد، همه هدايتها را شامل مىشود. بنابراين هر هدايتى بر عهده خداوند است، اعم از اينكه تكوينى باشد يا تشريعى و اعم از اينكه صرف راهنمايى باشد يا شامل دستگيرى و همراهى تا رسيدن به مقصود و مطلوب باشد. از اين هدايت به معناى دوم به «ايصال الى المطلوب» تعبير مىشود.
هيچ قرينه و دليلى نداريم كه هدايت گسترده الهى را -كه مدلول و مقتضاى آيه است- محدود و مقيّد كنيم. وانگهى اگر او «ربّ العالمين(2)» و «ربّ المشارق(3)» و «ربّ المشرقين و ربّ المغربين(4)» و «ربّ المشارق و المغارب(5)» است و اگر سيطره ربوبيّت او از ذرّه تا كهكشان و از زمين تا آسمان و از جنّيان تا انسان و از جسم بىجان تا همه جنبندگان و از دنيا تا واپسينيان را فرا گرفته است، چگونه مىتوان مقتضاى ربوبيّت او را -كه معنايى جز مالكيّت و تدبير ندارد- در بعضى از چيزها و در برخى از اوقات و مقاطع و مراحل آفرينش، تعطيل شده پنداريم؟!
در تفسير علىّ بن ابراهيم آمده است كه معصوم درباره آيه مورد بحث فرموده است:
«عَلَيْنا أنْ نُبَيِّنَ لَهُم(6)».
«بر ماست كه (حقايق را) براى ايشان بيان كنيم».
در حقيقت، خط هدايت، خطى طولانى است كه با هدايت تكوينى در همه ابعادش آغاز و به هدايت تبيينى ختم مىشود و صد البته كه هدايت تبيينى هم آثار و نتايجى دارد كه تعطيلبردار نيست. آنان كه در برابر هدايت تبيينى و تشريعى پيامبران و امامان - كه بار اين وظيفه سنگين را خداوند بر دوش ايشان نهاده است- سر تسليم فرود آورند، مشمول توفيقات مستمر الهى و دستگيرى و ايصال به مقصود و مطلوب مىشوند و تا آنجا پيش مىروند كه به آنها گفته مىشود:
«يا أيّتُهَا النّفْسُ المُطْمَئِنّة* اِرْجعى الى رَبِّكِ راضيَةً مَّرْضيّة* فادخُلى فى عِبادى* و ادخُلى جَنّتى(7)».
«اى نفس اطمينان يافته، در حالىكه تو خشنودى و خداوند از تو خشنود است، به سوى پروردگارت بازگرد و در صف بندگانم داخل شو و در بهشتم گام بنه».
«كرم نما و فرود آ كه خانه، خانه توست»
و همينهايند كه سرانجام، اصحاب اعراف -كه همه را به سيما مىشناسند- به آنها مىگويند:
«ادخلوا الجنّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُم و لا أنْتُم تحزنونَ(8)».
«داخل بهشت شويد كه بيمى بر شما نيست و شما دچار حزن و اندوه نمىشويد».
در آيات مربوط به امامت، يكى از وظايف امامان معصوم، هدايت به امر و فرمان الهى شمرده شده است(9). هدايت به امر، همين است كه بندگان مطيع و سرسپردگان هدايت تشريعى، به وسيله امامان، دستگيرى شوند و به مقصود و مطلوب، كه براى برخى بهشت پاداش و ثواب و براى برخى بهشت رضوان -يعنى عالىترين درجات- است، برسانند.
اينكه مىگوييم بهشت رضوان برترين درجات است، به خاطر اين است كه خود قرآن بعد از وصف بهشتها و نهرهاى جاويدان و مسكنهاى پاكيزهاى كه وعدهگاه اهل ايمان است، مىفرمايد:
«و رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أكْبَرُ ذلك هو الفَوْزُ العظيم(10)».
«و خشنودى خداوند، بزرگتر و همان، رستگارى بزرگ است».
بىجهت نيست كه اهل سير و سلوك، بهشتى را كه پايينتر از بهشت رضوان باشد و آنها را از كوى يار به دور بدارد، طالب نيستند.
از در خويش خدارا به بهشتم مفرست
كه سر كوى تو از كون و مكان ما را بس
خاطر خطير آنان، در پى عشرت شبگير است. آنها سوخته فراق و طالب وصالند. آنها مىدانند كه در راه دوست، بايد دل باخت و سر داد:
زانكه گوى عشق نتوان زد به چوگان هوس.
هركه طالب بهشت رضوان است، راه و رسمى ديگر دارد، غير از راه و رسم آنان كه طالب بهشت پاداش و ثوابند. آرى:
دل به رغبت مىسپارد جان به چشم مست يار
گرچه هشياران ندادند اختيار خود به كس
طوطيان در شكّرستان كاميابى مىكنند
وز تحسّر دست بر سر مىزند مسكين مگس
اين است مقام اولياى كامل و بندگان خالص مخلَص.
برخى از مفسران درباره آيه «إنّ علينا للهدى» گفتهاند: مقصود اين است كه بر ماست بيان هدايت. يعنى ما بايد دلالت كنيم و شما بايد هدايتپذير باشيد. بر خداوند واجب است كه هدايت كند و اگر جايز بود كه گمراه كند، هدايتكردن واجب نبود(11).
آنها برداشتشان از آيه اين است كه هدايت، منحصر است به هدايت تشريعى؛ حال آنكه چنين انحصارى از آيه استفاده نمىشود؛ بلكه كل هدايت و حقيقت آن را بر خداوند واجب شمرده است. در حقيقت، هدايت تكوينى و تشريعى، لازم و ملزوم يكديگرند و هيچيك بدون ديگرى كامل و جامع نيست.
هنگامى كه فرعون از حضرت موسىعليه السلام سؤال كرد پروردگار شما كيست؟ آن حضرت پاسخ داد:
«رَبُّنَا الّذى أعْطى كُلَّ شىءٍ خَلْقَهُ ثُمّ هدى(12)».
«پروردگار ما كسى است كه آفرينش هر چيزى را (با برنامهاى دقيق و حكيمانه) به او اعطا كرد، سپس هدايتش نمود».
همانطورى كه خلقت، عامّ و فراگير است، هدايت نيز فراگير است. نه خلقت از هدايت جداست و نه هدايت از خلقت. پس چرا آيه «انّ علينا للهدى» را به هدايت تشريعى تفسير كنيم و چرا آن را به همه ابعاد و جوانب، تعميم ندهيم.
در داستان حضرت موسىعليه السلام و فرعون، يك بار از زبان فرعون نقل شده است:
«أنَا ربُّكُمُ الأعْلى(13)»: «منم پروردگار برترين شما».
و يك بار هنگامىكه موسىعليه السلام از ديدن طنابها و عصاهاى ساحران -كه به نظرش مىآمد كه در سعى و جنب و جوش مىباشند- احساس ترس كرد و خداوند به او فرمود:
«لا تَخَفْ إنَّكَ أنْتَ الأعْلى(14)»: «نترس كه تو برترينى».
و اين در حالى است كه در جاى ديگر فرموده است:
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأعْلى(15)».
«پروردگار خود را كه برترين است، تنزيه كن».
اينكه فرعون گفت: «أنا ربّكم الاعلى» چيز مهمى نبود. او دچار خودبزرگبينى شده بود و به تعبير قرآن مجيد:
«إنّهُ كانَ عالياً مِنَ المُسْرِفينَ(16)».
«او يكى از اسرافكنندگانى بود كه علوّ و برترى يافته بود».
در جاى ديگر مىفرمايد:
«إنّ فِرعَونَ عَلا فى الاَرْضِ و جَعَلَ أهْلَها شيَعاً(17)».
«فرعون در روى زمين برترى يافت و اهل آن را گروهگروه ساخت».
او با قدرت ظاهرى خود، بر همگان برترى يافته و از قدرت پوشالى خود سوءاستفاده كرده و در ميان مردم، تفرقه انداخته و آنها را در دام استضعاف گرفتار كرده بود. او شايد باورش شده بود كه بر مسند ربوبيّت برتر نشسته و در جهان هستى، موجودى از او برتر و بالاتر نيست و شايد در عمق انديشه خود به چنين عقيدهاى نرسيده بود، ولى مىخواست از ضعف آگاهى مردم سوءاستفاده كند و آنها را به پرستش خويشتن وادار سازد. در چنين شرايطى خدايى كه هدايت مخلوقات -و از جمله انسان- را بر خود واجب شمرده است، نبايد بندگان خود را رها سازد و از زمينهسازى براى هدايت آنان اغماض فرمايد.
راست است كه موسىعليه السلام را قبل از تولّد و در دوران شيرخوارگى و كودكى و جوانى و قبل و بعد از بعثت زير نظر گرفته و در كمال شگفتى، او را در خانه فرعون پرورش داده و با خطاب: «و اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسى(18)»: «تو را براى خودم پروريده و برگزيدهام» موقعيّت حسّاس او را به او گوشزد كرده است، ولى مگر ممكن است كه او را در تنگناها و فراز و نشيبها و توطئههاى ناگوارى كه دشمنان براى شكست او زمينهسازى كرده و مىكنند، رها كند و اجازه دهد كه روحيّهاش را خرد كنند و شخصيّتش را تحقير نمايند و به زانويش درآورند.
به همين جهت است كه هر جا تنها مىماند، گذشته از پشتيبانى معنوى، هارون را با او همراه مىكند و هر جا احساس ترس و دلهره مىكند، نغمه «إنّكَ أنتَ الأعلى» را در گوش جانش مىنوازد، تا بدينوسيله نشان دهد كه قانون عام «إنّ علينا للهدى» نه تخلّف مىپذيرد و نه استثناء برمىدارد.
جمله روحبخش «انّك أنت الأعلى» جمله عجيبى است. هم تأكيد دارد و هم افاده حصر مىكند. يعنى محققّاً و منحصراً توئى كه برترينى. فرعونها و هامانها و قارونها و امثال آنها كيانند كه بتوانند در برابر علوّ و عظمت الهى و آسمانى تو دم از برترى بزنند و گوى سبقت را در ميدان برترى از تو و امثال تو بربايند؟!
فرعون در كار خود بيدار و هشيار بود. هنوز موسىعليه السلام در صلب پدر يا در رحم مادر بود كه او كار خود را براى تحقق نيافتن سنّت هدايت الهى آغاز كرد.
حمله بردى سوى دربندان غيب
تا نيايند اين طرف مردان غيب
چنگ در صلب و رحمها بر زدى
تا كه شارع را بگيرى از بدى
چون بگيرى شهرهى كه ذوالجلال
برگشادهست از براى انتسال
سد شدى دربندها را اى لجوج
كورى تو كرد سرهنگى خروج
نك منم، سرهنگ و هنگت بشكنم
نك به نامش نام و ننگت بشكنم
تو هلا دربندها را سخت بند
چند گاهى بر سبال خود بخند
سبلتت را بر كند يكيك قدر
تا بدانى كه «القدر يُعمى البصر»
سبلت تو تيزتر يا آنِ عاد
كه همى لرزيد از دمشان بلاد؟
تو ستيزهروترى يا آن ثمود
كه نيايد مثل ايشان در وجود؟
صد از اينها گر بگويم تو كرى
بشنوىّ و ناشنوده آورى(19)
هيچ قدرتى نتوانسته است در برابر سنّت خدشهناپذير هدايت الهى ايستادگى كند. نه عاد و ثمود و نه فرعون و نمرود و نه اسكندر و نرون و هيتلر و استالين و نه امثال بوش و بلر و شارون.
اكنون سؤال اين است كه چرا با اينكه وصف ممتاز «اعلى» ويژه خداوند است و ما مطابق آيه «سبّح اسمَ ربّك الأعلى»، شبانهروزى، چندبار در نمازهاى خود «سبحان ربّى الأعلى» را زمزمه مىكنيم، با آن جمله متضمّن معناى تأكيد و حصر، به موسى گفته شده «انك أنت الاعلى»؟ آيا -نعوذ باللّه- در سخن خداوند، تعارض و تناقضى است؟
حقيقت اين است كه خير. بزرگان ادب، حصر را به حقيقى و اضافى يا نسبى تقسيم كردهاند. حصرى كه از آيه «انّك انت الاعلى» استفاده مىشود، حصر اضافى يا نسبى است. يعنى تو -اى موسى- چرا دچار بيم و هراس شوى؟ تو در مقابل اشخاصى مثل فرعون، برترينى. چراكه تو از پشتيبانى و هدايت پروردگار خويش برخوردارى.
برخى از علماى معاصر معتقدند كه اصولاً تقسيم حصر به حقيقى و اضافى، غلط است. حصر، يك معنى بيشتر ندارد. دايره حصر، گاهى وسيع و گاهى محدود است.
هرگاه دو آيه «سبّح اسم ربّك الأعلى» و آيه «انّك أنت الأعلى» را در كنار هم قرار دهيم، چنين استفاده مىكنيم كه برتر بودن خداوند نسبت به همه ماسوىاللّه است، ولى برترى موسى نسبت به هر موجودى نيست؛ بلكه سيطره و برترى او نسبت به غير خداست. آن هم تنها در زمان خودش؛ چراكه بعد از زمان او كسانى آمدهاند كه قطعاً مقامشان از حضرت موسى برتر و والاتر بوده است. مىتوان گفت: اگر وصف «اعلى» در جاى خود به كار رود و گزاف و ادّعا نباشد، قابل تقسيم به دو قسم است: يكى آنكه بالذّات بر مسند برترى قرار دارد و ديگرى آنكه بالغير. آرى چنين است، خداوند «اعلى» است بالذّات و موسى «اعلى» است بالغير. درست مثل اين است كه گفته شود: همه موجودات، واجب الوجودند، چراكه تا شىء، واجب نباشد يا واجب نشود، موجود نيست و موجود نمىشود. خداوند، واجب الوجود بالذات و ساير موجودات، واجب الوجود بالغير هستند.
از دقت در داستان آموزنده حضرت موسىعليه السلام معلوم مىشود كه خداوند براى اينكه موسى را بر كرسى هدايت تبيينى بنشاند، جريان خلقت را به گونهاى ترسيم كرده كه نتيجهاى جز شكست فرعون و پيروزى موسى نداشته باشد. ولادت غيرعادى موسى و بزرگ شدن او در خانه فرعون و اژدها شدن عصا و بلعيده شدن دسترنج ساحران و باز شدن راهى در رود نيل براى عبور بنىاسرائيل و غرق شدن فرعون و همراهانش در همان راهى كه بنىاسرائيل به سلامت از آن عبور كرده بودند و... همه و همه روشنگر معناى دقيق «إنّ عَلَيْنا لَلْهُدى» است.
1) ليل، 13 و 14.
2) فاتحة، 2.
3) صافات، 6.
4) رحمان، 18.
5) معارج، 41.
6) تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 592.
7) فجر، 29 تا 31.
8) اعراف، 48.
9) و جعلناهم ائمّة يهدون بأمرنا. (انبياء، 74).
10) توبه، 74.
11) تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 502.
12) طه، 53.
13) نازعات، 25.
14) طه، 72.
15) اعلى، 1.
16) دخان، 31.
17) قصص، 4.
18) طه، 44.
19) كليات مثنوى، ص 402، نشر كتابفروشى اسلاميّه